شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نامه سی و یکم بخش بیست و یکم

متن:
یَا بُنَیَّ أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ، وَذِکْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ، وَتُفْضِی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَیْهِ، حَتَّى یَأْتِیَکَ وَقَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ، وَشَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ، وَلاَ یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ. وَإِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلاَدِ أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا، وَتَکَالُبِهِمْ عَلَیْهَا، فَقَدْ نَبَّأَکَ اللهُ عَنْهَا، وَنَعَتْ هِیَ لَکَ عَنْ نَفْسِهَا، وَتَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَسَاوِیهَا، فَإِنَّمَا أَهْلُهَا کِلاَبٌ عَاوِیَةٌ، وَسِبَاعٌ ضَارِیَةٌ، یَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْض، وَیَأْکُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا، وَیَقْهَرُ کَبِیرُهَا صَغِیرَهَا. نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ، وَأُخْرَى مُهْمَلَةٌ، قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا، رَکِبَتْ مَجْهُولَهَا. سُرُوحُ عَاهَة بِوَاد وَعْث، لَیْسَ لَهَا رَاع یُقِیمُهَا، وَلاَ مُسِیمٌ یُسِیمُهَا. سَلَکَتْ بِهِمُ الدُّنْیَا طَرِیقَ الْعَمَى وَأَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى، فَتَاهُوا فِی حَیْرَتِهَا، وَغَرِقُوا فِی نِعْمَتِهَا وَاتَّخَذُوهَا رَبّاً، فَلَعِبَتْ بِهِمْ لَعِبُوا بِهَا، وَنَسُوا مَا وَرَاءَهَا.
ترجمه:
پسرم! بسیار به یاد مرگ باش و به یاد آنچه به سوى آن مى روى و پس از مرگ در آن قرار مى گیرى به گونه اى که هرگاه مرگ به سراغ تو آید تو خود را (از هر نظر) آماده ساخته و دامن همت را در برابر آن به کمر بسته باشى. نکند ناگهان بر تو وارد شود و مغلوبت سازد و سخت بر حذر باش که دلبستگى ها و علاقه شدید دنیاپرستان به دنیا و حمله حریصانه آنها به دنیا، تو را نفریبد و مغرور نسازد زیرا خداوند تو را از وضع دنیا آگاه ساخته و نیز دنیا خودش از فنا و زوالش خبر داده و بدى هایش را براى تو آشکار ساخته است. جز این نیست که دنیاپرستان همچون سگ هایى هستند که پیوسته پارس مى کنند (و براى تصاحب جیفه اى بر سر یکدیگر فریاد مى کشند) یا درندگانى که در پى دریدن یکدیگرند، در برابر یکدیگر مى غرند، و زوزه مى کشند، زورمندان، ضعیفان را مى خورند و بزرگ ترها کوچک ترها را مغلوب مى سازند یا همچون چهارپایانى هستند که دست و پایشان (به وسیله مستکبران) بسته شده (و بردگان سرسپرده آنهایند) و گروه دیگرى همچون حیواناتى هستند رها شده در بیابان (شهوات) عقل خود را گم کرده (و راه هاى صحیح را از دست داده اند) و در طرق مجهول و نامعلوم گام گذارده اند. آنها همچون حیواناتى هستند که در وادى پر از آفتى رها شده و در سرزمین ناهموارى به راه افتاده اند نه چوپانى دارند که آنها را به راه صحیح هدایت کندو نه کسى که آنها را به چراگاه مناسبى برساند (در حالى که) دنیا آنان را در طریق نابینایى به راه انداخته و چشم هایشان را از دیدن نشانه هاى هدایت برگرفته، در نتیجه در وادى حیرت سرگردانند و در نعمت ها و زرق و برق هاى دنیا غرق شده اند، دنیا را به عنوان معبود خود برگزیده، و دنیا نیز آنها را به بازى گرفته است و آنها هم به بازى با دنیا سرگرم شده اند و ماوراى آن را به فراموشى سپرده اند.

صدا را بشنوید.


متن به صورت PDF

متن به صورت WORD

شرح وتفسیر:
 دنیاى فریبکار و اهل آن
امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه اش به فرزند خود هشدار مى دهد و تأکید مى کند که به یاد مرگ و آماده استقبال از آن باشد و فریب کارهاى دنیاپرستان را نخورد.
نخست مى فرماید:

«پسرم بسیار به یاد مرگ باش و به یاد آنچه به سوى آن مى روى و پس از مرگ در آن قرار مى گیرى به گونه اى که هرگاه مرگ به سراغ تو آید تو خود را (از هر نظر) آماده ساخته و دامن همت را در برابر آن به کمر بسته باشى. نکند ناگهان بر تو وارد شود و مغلوبت سازد»;

(یَا بُنَیَّ أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ، وَذِکْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ، وَتُفْضِی بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَیْهِ، حَتَّى یَأْتِیَکَ وَقَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ(1)، وَشَدَدْتَ لَهُ أَزْرَکَ(2)، وَلاَ یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ(3)).

این واقعیّتى روشن است که غالب مردم از آن غافل اند. همه مى دانند براى عمر انسان تاریخ معینى در ظاهر تعیین نشده و هر لحظه و هر زمان بر اثر حوادث بیرونى، فردى یا جمعى یا حوادث درونى (بیمارى هاى ناگهانى) ممکن است انسان از دنیا چشم بپوشد و بسیارند کسانى که این حقیقت را مى دانند و مى بینند و از آن غافل مى شوند.

گاه در لحظاتى که در مجالس یادبود عزیزان از دست رفته شرکت مى کنند، به فکر فرو مى روند و شاید تصمیماتى جهت آمادگى براى این سفر مى گیرند; ولى از مجلس که خارج شدند به دست فراموشى سپرده مى شود.

امام(علیه السلام) در اینجا تأکید مى فرماید که این واقعیّت عینى و قطعى را فراموش مکن و براى استقبال از مرگ آماده باش و از آن بترس که غافلگیر شوى و بدون آمادگى چشم از جهان فرو بندى.
در خطبه 114 در کلام دیگرى از امام(علیه السلام) نیز خواندیم:

«فَبَادِرُوا الْعَمَلَ وَخَافُوا بَغْتَةَ الاَْجَلِ; به انجام اعمال صالح مبادرت ورزید و از فرارسیدن ناگهانى پایان عمر بترسید.»

در دیوان منسوب به امیر  مؤمنان على(علیه السلام) نیز اشعار پر معنایى در این زمینه آمده است از جمله:
یا مَنْ بِدُنْیاهُ اشْتَغَلَ *** قَدْ غَرَّهُ طُولُ الاَْمَلِ
اَلْمَوْتُ یَأْتِی بَغْتَةً *** وَالْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ
«اى کسى که سرگرم دنیایى و آروزهاى دراز تو را فریفته، بدان مرگ ناگهان فرا مى رسد و قبر نگهدارنده اعمال توست».
سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن هشدار دیگرى به فرزندش مى دهد که فریب کارهاى دنیاپرستان را نخورد که آنها همچون حیوانات درنده اند مى فرماید:

«و سخت بر حذر باش که دلبستگى ها و علاقه شدید دنیاپرستان به دنیا و حمله حریصانه آنها به دنیا، تو را نفریبد و مغرور نسازد»; (وَإِیَّاکَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلاَدِ(4) أَهْلِ الدُّنْیَا إِلَیْهَا، وَتَکَالُبِهِمْ(5) عَلَیْهَا).

آن گاه به ذکر دو دلیل براى این سخن پرداخته مى فرماید: «زیرا خداوند تو را از وضع دنیا آگاه ساخته و نیز دنیا خودش از فنا و زوالش خبر داده و بدى هایش را براى تو آشکار ساخته است»; (فَقَدْ نَبَّأَکَ اللهُ عَنْهَا وَنَعَتْ(6) هِیَ لَکَ عَنْ نَفْسِهَا، تَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَسَاوِیهَا).
آیات متعدّدى در قرآن مجید درباره بى اعتبارى دنیا دیده مى شود از جمله:

(وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَکانَ اللهُ عَلى کُلِّ شَیْء مُّقْتَدِراً); (اى پیامبر) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى فرستیم و بهوسیله آن گیاهان زمین (سرسبز مى شود و) در هم فرو مى رود. اما (بعد از مدتى) مى خشکد به گونه اى که بادها آن را به هر سو پراکنده مى کنند; و خداوند به هرچیز تواناست».(7)

این مثال براى کسانى است که مراحل مختلف عمر خود (کودکى و جوانى و پیرى) را طى مى کنند; ولى بسیارند کسانى که چنین امرى نصیبشان نمى شود و در مراحل ابتدایى یا میانى به دلایل مختلفى چشم از جهان برمى بندند.
اینکه مى فرماید: دنیا ناپایدارى و بى اعتبارى خود را براى تو شرح داده، منظور به زبان حال است که تعبیر گویاى آن در کلام دیگرى از امام(علیه السلام) آمده است; آن گاه که دید انسان غافل یا ریاکارى به مذمت دنیا پرداخته و از فریبندگى دنیا سخن مى گوید، امام(علیه السلام) مى فرماید: «أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا... مَتَى غَرَّتْکَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى; اى کسى که دنیا را نکوهش مى کنى و خودت فریفته دنیا شده اى و اباطیل دنیا تو را فریفته... چه زمان دنیا تو را فریب داده (و با چه وسیله اى) آیا به استخوان هاى پوسیده پدرانت در زیر خاک و یا خوابگاه مادرانت (در درون قبرها)».(8)
به گفته شاعر عرب:
هِیَ الدُّنْیا تَقُولُ لِمَنْ عَلَیْها *** حَذارِ حَذارِ مِنْ بَطْشی وَفَتْکی
فَلا یَغْرُرُکُمْ حُسْنُ ابْتِسامی *** فَقُولی مُضْحِکٌ وَالْفِعْلُ مُبْکی
«دنیا با صراحت و آشکارا به اهلش مى گوید: برحذر باشید برحذر باشید از حمله و مرگ غافلگیرانه من.
تبسم هاى طولانى من شما را نفریبد، سخنانم خنده آور است و اعمالم گریه آور».(9)
آرى زرق و برق دنیا نشاط آور است; ولى هنگامى که به عمق آن دگرگونى ها، بىوفایى ها و ناپایدارى هاى آن بیندیشیم چیزى جز گریه نخواهد داشت.
آن گاه امام(علیه السلام) در یک تقسیم بندى حساب شده، اهل دنیا را به چهار گروه تقسیم مى کند و مى فرماید: «جز این نیست که دنیاپرستان همچون سگ هایى هستند که پیوسته پارس مى کنند (و براى تصاحب جیفه اى بر سر یکدیگر فریاد مى کشند) یا درندگانى که در پى دریدن یکدیگرند، در برابر یکدیگر مى غرند، و زوزه مى کشند، زورمندان، ضعیفان را مى خورند و بزرگ ترها کوچک ترها را مغلوب مى سازند یا همچون چهارپایانى هستند که دست و پایشان (به وسیله مستکبران) بسته شده (و بردگان سرسپرده آنهایند) و گروه دیگرى همچون حیواناتى هستند رها شده در بیابان (شهوات)»;

(فَإِنَّمَا أَهْلُهَا کِلاَبٌ عَاوِیَةٌ(10)، وَسِبَاعٌ ضَارِیَةٌ(11)، یَهِرُّ(12) بَعْضُهَا عَلَى بَعْض، وَیَأْکُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا، وَیَقْهَرُ کَبِیرُهَا صَغِیرَهَا، نَعَمٌ(13) مُعَقَّلَةٌ(14)، وَأُخْرَى مُهْمَلَةٌ(15)).

به راستى تقسیمى است بسیار جالب و دقیق، زیرا:
گروهى از مردم دنیا همچون سگانى هستند که کنار جیفه اى آمده اند و هرکدام سعى دارد جیفه را در اختیار خود بگیرد، پیوسته بر دیگرى فریاد مى زند و با فریادش مى خواهد او را از جیفه دور سازد. نمونه روشن آن همان ثروتمندان از خدا بى خبرى هستند که پیوسته سعى دارند ثروت بیشترى را تصاحب کنند و دیگران را از آن دور سازند; گاه بر سر آنها فریاد مى کشند گاه به دادگاه ها متوسل مى شوند و از طریق وکلاى مزدور و پرونده سازى به تملک اموال دیگران مى پردازند. در میان دولت ها نیز گاه چنین رقابت هایى وجود دارد که از طریق جنگ سرد و تبلیغات پرحجم دروغین سعى مى کنند بازارهاى مصرف دنیا را در اختیار خود بگیرند.
گروهى از مردم دنیا که نمونه آن در عصر ما دولت هاى نیرومند و زورگو هستند (یا ثروتمندانى که از آنها پشتیبانى مى کنند) پیوسته در رقابتى ناسالم تلاش و کوشش مى کنند که منابع ثروت را از چنگال یکدیگر بربایند و براى رسیدن به مقصود خود گاه جنگ هاى خونینى به راه بیندازند که هزاران انسان بى گناه در آن به خاک و خون کشیده مى شوند و شهرها و آبادى ها را ویران مى سازند. آرى این گرگانِ خون خوار بر سر جیفه دنیا پیوسته مى غرند و زوزه مى کشند و آنها که نیرومندترند ضعیفان را پایمال مى کنند و آنها که بزرگ ترند کوچک ترها را نابود مى سازند.
بنابراین گروه سوم گروه بى دست و پایى هستند که براى تحصیل متاع دنیا به هر ذلتى تن در مى دهند و اسیر و برده جهان خواران مى شوند در حالى که گروه چهارم همچون حیوانات سرکشى هستند که در بیابان به هر سو مى روند و به تعبیر امام(علیه السلام) در ادامه این سخن: «عقل خود را گم کرده (و راه هاى صحیح را از دست داده اند)و در طرق مجهول و نامعلوم گام گذارده اند آنها همچون حیواناتى هستند که در وادى پر از آفتى رها شده و در سرزمین ناهموارى به راه افتاده اند»; (قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا، وَرَکِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ(16) عَاهَة(17) بِوَاد وَعْث(18)).
سپس مى افزاید:

«نه چوپانى دارند که آنها را به راه صحیح هدایت کندو نه کسى که آنها را به چراگاه مناسبى برساند (در حالى که) دنیا آنان را در طریق نابینایى به راه انداخته و چشم هایشان را از دیدن نشانه هاى هدایت برگرفته در نتیجه در وادى حیرت سرگردان شده و در نعمت ها و زرق و برق هاى دنیا غرق شده اند، دنیا را به عنوان معبود خود برگزیده و دنیا نیز آنها را به بازى گرفته و آنها هم به بازى با دنیا سرگرم شده اند و ماوراى آن را به فراموشى سپرده اند»;

(لَیْسَ لَهَا رَاع یُقِیمُهَا، وَلاَ مُسِیمٌ(19) یُسِیمُهَا، سَلَکَتْ بِهِمُ الدُّنْیَا طَرِیقَ الْعَمَى، وَأَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى فَتَاهُوا(20) فِی حَیْرَتِهَا، وَغَرِقُوا فِی نِعْمَتِهَا، اتَّخَذُوهَا رَبّاً، فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَلَعِبُوا بِهَا، وَنَسُوا مَا وَرَاءَهَا).

این همان گروهى هستند که در هر زمان به ویژه در دنیاى امروز وجود دارند; جهان را جولانگاه خود قرار داده و همه جا را به فساد مى کشند; علاقه بى حد و حصر به مال و ثروت و جاه و مقام، چشم آنها را از دیدن حقایق کور کرده و گوش آنها را براى شنیدن سخن حق کر کرده است. غرق نعمت هاى مادى و زر و زیور و عابدان درهم و دینارند و براى به دست آوردن دنیا گاه آتش جنگ به پا مى کنند و گاه سلاح هاى کشتار جمعى ساخته و به قیمت گزاف در اختیار این و آن قرار مى دهند و آنها را به جان هم مى اندازند. دنیا بازیچه آنهاست و آنها هم بازیچه دنیا و به همین دلیل، خدا و روز حساب و برنامه هاى آخرت را به کلى فراموش کرده اند.
امام(علیه السلام)، فرزند دلبندش را هشدار مى دهد که خود را از این چهار گروه دور دارد. نه فقط فرزند امام(علیه السلام) بلکه همه انسان ها مخاطب کلام اویند.
«عقول» در جمله «قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا» جمع عقل به معناى خِرَد است; ولى بعضى آن را جمع عقال (پاى بند شتران) دانسته اند که مفهوم جمله چنین مى شود: آنها پاى بندهاى خود را گم کرده و به همین دلیل در بیابان زندگى سرگردانند; ولى با توجّه به جمله بعد: «وَرَکِبَتْ مَجْهُولَهَا» معناى اوّل مناسب تر است. اضافه بر این، «عقول» جمع عقل است نه جمع عِقال، زیرا جمع عقال «عُقل» بر وزن قفل و «عُقُل» بر وزن دهل است.
به هر حال تقسیمى که امام(علیه السلام) براى اصناف دنیاپرستان و گروه هاى مختلف آن بیان فرموده، تقسیم بسیار جالبى است که انسان را براى تشخیص آنها و دورى از آنها بیدار و آگاه مى سازد:
1. گروه غوغاگران و صاحبان رسانه هاى گمراه کننده.
2. گروه درندگانى که براى به دست آوردن منابع دنیا با هم در نبردند.
3. گروه بردگانى که براى رسیدن به مال و مقام، به هر ذلتى تن در مى دهند.
4. گروه هوسران و عیّاش که عقل را رها کرده و در بیابان زندگى سرگردانند; خداى آنها زر و سیم و هدفشان عیش و نوش است.
پی نوشت ها:
1. . «حذر» به معناى پرهیز کردن و مراقبت در برابر خطرات است.
2 . «ازر» در اصل از «اِزار» به معناى لباس، مخصوصاً لباسى که بند آن به کمر بسته مى شود، گرفته شده و به همین مناسبت به قوت و قدرت اطلاق مى گردد.
3 . «یبهر» از ریشه «بهر» بر وزن «بحر» به معناى غلبه کردن و مبهوت ساختن گرفته شده است.
4 . «اِخلاد» از ریشه «خُلد» و «خلود» به معناى سکونت مستمر در یک جا گرفته شده و «اِخْلادِ إلَى الاَْرْضِ» به معناى چسبیدن به زمین و «اِخْلادِ اِلَى الدُّنْیا» به معناى چسبیدن به امر دنیاست.
5 . «تکالب» به معناى حمله کردن براى به دست آوردن چیزى است و در اصل از واژه «کلب» به معناى سگ گرفته شده است.
6 . «نعت» از ریشه «نعى» بر وزن «سعى» به معناى خبر مرگ کسى را دادن است.
7 . کهف، آیه 45.
8 . نهج البلاغه، کلمات قصار، 131.
9 . ارشاد القلوب، ج 1، ص 21.
10 . «عاوِیَة» به معناى سگ هایى است که فریاد مى کشند و پارس مى کنند.
11 . «ضارِیَة» به معناى درنده است و از ریشه «ضرو» بر وزن «ضرب» به معناى درنده خویى گرفته شده است.
12 . «یَهِرّ» از ریشه «هریر» به معناى زوزه کشیدن است.
13 . «نعَم» به معناى چهارپاست; ولى غالباً به شتر اطلاق مى شود (این واژه گاه معناى مفرد دارد و گاه به معناى جمعى استعمال مى شود که در این صورت شتر و گاو و گوسفندان را شامل مى شود.)
14 . «مُعَقّلةِ» به معناى بسته شدن با عقال است. عقال، طناب مخصوصى است که زانوى شتر را با آن مى بندند.
15 . «مُهْمَلَة» یعنى رها شده و در اینجا به معناى حیوان رها شده است.
16 . «سُرُوح» جمع «سرح» بر وزن «شرح» به معناى حیوانى است که آن را در بیابان براى چریدن، آزاد مى گذارند.
17 . «عاهة» به معناى آفت است.
18 . «وَعْث» به معناى شن زار است که با کندى مى توان در آن حرکت کرد.
19 . «مُسیم» به معناى کسى است که حیوانات را به چرا مى برد. از ریشه «سوْم» بر وزن «صوم» به معناى چریدن گرفته شده است.
20 . «تاهوا» از ریشه «تیه» به معناى سرگردانى گرفته شده ا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد