شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نامه سی و یکم بخش بیست و چهارم(ق۳)

متن :


بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً. لَیْسَ کُلُّ طَالِب یُصِیبُ، وَلاَ کُلُّ غَائِب یَئُوبُ. وَمِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ، وَمَفْسَدَةُ الْمَعَادِ. وَلِکُلِّ أَمْر عَاقِبَةٌ، سَوْفَ یَأْتِیکَ مَا قُدِّرَ لَکَ. التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ، وَرُبَّ یَسِیر أَنْمَى مِنْ کَثِیر! لاَ خَیْرَ فِی مُعِین مَهِین، وَلاَ فِی صَدِیق ظَنِین. سَاهِلِ الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَکَ قَعُودُهُ، وَلاَ تُخَاطِرْ بِشَیْء رَجَاءَ أَکْثَرَ مِنْهُ، وَإِیَّاکَ أَنْ تَجْمَحَ بِکَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ.

 ترجمه:

فرصت را پیش از آنکه از دست برود و مایه اندوه گردد غنیمت بشمار. نه هرکس طالب چیزى باشد به خواسته اش مى رسد و نه هرکس که از نظر پنهان شد باز مى گردد. تباه کردن زاد و توشه نوعى فساد است و سبب فاسد شدنِ معاد. هر کارى سرانجامى دارد (و باید مراقب سرانجام آن بود.) آنچه برایت مقدر شده به زودى به تو خواهد رسید. هر بازرگانى خود را به مخاطره مى اندازد. (همواره دنبال فزونى مباش زیرا) چه بسا سرمایه کم از سرمایه زیاد پربرکت تر و رشدش بیشتر است. نه در کمک کارِ پست خیرى است و نه در دوستِ متهم فایده اى، تا روزگار در اختیار توست به آسانى از آن بهره گیر و هیچ گاه نعمتى را که دارى براى آنکه بیشتر به دست آورى به خطر مینداز. از سوار شدن بر مرکب سرکش لجاجت برحذر باش که تو را بیچاره مى کند.


فایل صوتی را دریافت نمایید.


متن به صورت PDF


متن به صورت Word

شرح  و تفسیر:
در هفدهمین توصیه مى فرماید: «فرصت را پیش از آنکه از دست برود و مایه اندوه گردد غنیمت بشمار»; (بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً).
فرصت به معناى فراهم بودن مقدمات براى رسیدن به یک مقصد است; گاه انسان مقصد مهمى دارد و مقدماتش فراهم نیست; ولى ناگهان در یک لحظه فراهم مى گردد که باید بدون فوت وقت از آن لحظه استفاده کند و خود را به مقصد برساند که اگر غفلت کند و از دست برود چه بسا در آینده هرگز چنان  شرایطى براى رسیدن به مقصد فراهم نگردد. فرصت مانند بادها و نسیم هاى موافقى است که به سوى مقصد مىوزد که اگر کشتى بادبانى از آن استفاده نکند ممکن است ساعت ها و روزها بر سطح دریا بماند و مایه غصه و اندوه شود.
در حدیث مشهورى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:

«إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَات أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا; (بدانید) از سوى پروردگار شما در ایام زندگیتان نسیم هاى سعادتى مىوزد از آن استفاده کنید و خود را در معرض آن قرار دهید».(1)

در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده:

«مَنْ فُتح لَهُ بابٌ مِنَ الْخَیْرِ فَلْیَنْتَهِزْهُ فَإِنَّهُ لا یَدْرى مَتى یُغلَقُ عَنْهُ; کسى که درى از خیر به روى او گشوده شود باید برخیزد و از آن بهره گیرد، زیرا نمى داند چه زمانى این در بسته مى شود».(2)

در این زمینه، روایات معصومین(علیهم السلام) و عبارات بزرگان فراون است با حدیثى از امیر  مؤمنان(علیه السلام) آن را پایان مى دهیم فرمود: «أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ; شدیدترین غصه ها از دست رفتن فرصت هاست».(3)
سپس در هجدهمین توصیه مى فرماید:

«نه هرکس طالب چیزى باشد به خواسته اش مى رسد و نه هرکس که از نظر پنهان شد باز مى گردد»; (لَیْسَ کُلُّ طَالِب یُصِیبُ، وَلاَ کُلُّ غَائِب یَئُوبُ).

این دو جمله مى تواند به منزله علتى براى توصیه مبادرت به فرصت ها باشد که در جمله قبل گذشت، زیرا انسان تنها در صورتى به مقصود مى رسد که در زمینه فراهم بودن شرایط برخیزد و تلاش کند در غیر این صورت تلاش او بیهوده است. واژه «غائب» مى تواند اشاره به فرصت از دست رفته باشد که اى بسا دوباره باز نگردد. در عین حال مى تواند توصیه مستقلى باشد اشاره به اینکه انسان همیشه نباید انتظار داشته باشد که از کوشش هایش نتیجه بگیرد. به بیان دیگر، از شکست ها نباید ناامید گردد.
در نوزدهمین توصیه مى فرماید:

«تباه کردن زاد و توشه نوعى فساد است و سبب فاسد شدن معاد»; (وَمِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَمَفْسَدَةُ الْمَعَادِ).

منظور از زاد و توشه در اینجا همان زاد و توشه تقوا براى سفر آخرت است که اگر انسان آن را از دست دهد آخرت او تباه خواهد شد.
در بیستمین توصیه مى فرماید:

«هر کارى سرانجامى دارد (باید مراقب سرانجام آن بود)»; (وَلِکُلِّ أَمْر عَاقِبَةٌ).

اشاره به اینکه انسان هنگامى که دست به کارى مى زند باید در عاقبت آن بیندیشد و بى حساب و کتاب اقدام نکند; اگر عاقبت آن نیک است در انجام آن بکوشد وگرنه بپرهیزد.
در غررالحکم از امام امیر  مؤمنان على(علیه السلام) همین جمله با اضافه اى نقل شده:

«وَلِکُلِّ أمْر عاقِبَةٌ حُلْوَةٌ اَوْ مُرَّةٌ; هر کار عاقبتى شیرین یا تلخ دارد (که باید به آن اندیشید)».(4)

در بیست و یکمین توصیه مى فرماید:

«آنچه برایت مقدر شده به زودى به تو خواهد رسید»; (سَوْفَ یَأْتِیکَ مَا قُدِّرَ لَکَ).

مقصود اینکه نباید بیهوده حرص زد; نه بدین معنا که انسان تلاش براى معاش را رها سازد و کوشش براى بهبود زندگى را فراموش کند، بلکه هدف این است که از تلاش هاى بیهوده و حریصانه بپرهیزد. همه روایاتى که به مقدر بودن روزى اشاره مى کند نیز ناظر به همین معناست.
در بیست و دومین توصیه مى افزاید: «هر بازرگانى خود را به مخاطره مى اندازد»; (التَّاجِرُ مُخَاطِرٌ(5).
بازرگان همیشه از تجارت خود سود نمى برد و به اصطلاح امروز، تجارت نوعى ریسک است; بنابراین انسان باید شجاع باشد و بر خدا توکل کند و از زیان هاى احتمالى نهراسد و از زیان ها ناامید و مأیوس نشود. البتّه تاجر باید تلاش و کوشش و تدبیر را از دست ندهد; ولى اگر با زیانى مواجه شد نیز ناراحت نگردد.
این احتمال نیز داده شده که این جمله اشاره به جنبه هاى معنوى تجارت باشد، زیرا تاجر گاه آلوده اموال حرام مى شود و سعادت خود را به خطر مى افکند، بنابراین باید همواره مراقب این خطرات باشد مخصوصاً در عصر و زمان ما که اموال حرام و تجارت هاى نامشروع فزونى گرفته و گاه پرسود بودن آن چشم عقل را مى بندد و تاجر را گرفتار گناه مى سازد.
آن گاه در بیست و سومین توصیه مى فرماید: «(همواره دنبال فزونى مباش زیرا) چه بسا سرمایه کم از سرمایه زیاد پربرکت تر و رشدش بیشتر است»; (وَرُبَّ یَسِیر أَنْمَى مِنْ کَثِیر).
اشاره به اینکه همیشه نباید به کمیت اعمال و کارها نگاه کرد، بلکه مهم کیفیت آن است; چه بسا اعمال کمتر با کیفیت بالاتر و خلوص بیشتر بارورتر و مؤثرتر باشد. قرآن مجید مى فرماید: «(الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً); آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى کنید».(6)
احتمال دیگر در تفسیر این جمله آن است که انسان نباید در زندگى مادى دنبال سرمایه هاى فزون تر باشد چه بسا سرمایه کمتر پاک تر و حلال تر بوده، و نمو و رشد بیشترى داشته باشد.

قرآن مجید مى فرماید:

«(وَما آتَیْتُمْ مِنْ رِّباً لِّیَرْبُوَا فِى أَمْوالِ النّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللهِ وَما آتَیْتُمْ مِّنْ زَکاة تُریدُونَ وَجْهَ اللهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ); آنچه به عنوان ربا مى پردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فزونى نخواهد یافت; و آنچه را به عنوان زکات مى دهید و تنها رضاى خدا را مى طلبید (مایه برکت و فزونى است و) کسانى که چنین مى کنند داراى پاداش مضاعف اند».(7)

حضرت در بیست و چهارمین توصیه مى فرماید:

«نه در کمک کارِ پست خیرى است و نه در دوستِ متهم»; (لاَ خَیْرَ فِی مُعِین مَهِین(8)، وَلاَ فِی صَدِیق ظَنِین(9)، زیرا هرگاه فرد پستى انسان را یارى کند غالباً توأم با منت است اضافه بر  این شخصیت انسان در نظر مردم پایین مى آید، زیرا فرد پستى در یارى اوست و دوست متهم هرچند حق دوستى را ادا کند سبب متهم شدن انسان و آبروریزى او مى شود و اینجاست که باید عطایش را به لقایش بخشید.

در بیست و پنجمین توصیه مى فرماید:

«تا روزگار در اختیار توست به آسانى از آن بهره گیر»

(سَاهِلِ(10) الدَّهْرَ مَا ذَلَّ لَکَ قَعُودُهُ).

اشاره به اینکه ممکن است چنین فرصتى همیشه به دست نیاید. این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که هرگاه روزگار با تو مدارا کند تو هم آسان بگیر و مدارا کن و به گفته شاعر:
إذِا الدَّهْرُ أعْطاکَ الْعِنانَ فَسُرْ بِهِ *** رُوَیْداً وَلا تَعْنَفْ فَیُصْبِحُ شامِساً
هنگامى که روزگار زمام خود را در اختیار تو بگذارد آرام با او حرکت کن و فشار میاور که ممکن است چموش و سرکش شود.
در بیست و ششمین توصیه مى فرماید:

«هیچ گاه نعمتى را که دارى به خاطر اینکه بیشتر به دست آورى به خطر مینداز»; (وَلاَ تُخَاطِرْ بِشَیْء رَجَاءَ أَکْثَرَ مِنْهُ).

گاه انسان، نعمت هایى در اختیار دارد; ولى طمع و فزون طلبى او را وادار مى کند که براى به چنگ آوردن نعمت بیشتر آن را به مخاطره افکند. این کار عاقلانه نیست. مثل اینکه انسان مال خود را در اختیار افرادى که آگاهى بر تجارت و مضاربه ندارند به هواى قول هایى که براى سود بیشتر مى دهند بگذارد و سرانجام نه تنها سودى عایدش نشود بلکه اصل سرمایه نیز از دست بدهد.
سرانجام در بیست و هفتمین و آخرین توصیه (در این بخش از وصیّت نامه) مى فرماید:

«از سوار شدن بر مرکب سرکش لجاجت برحذر باش که تو را بیچاره مى کند»; (وَإِیَّاکَ أَنْ تَجْمَحَ(11) بِکَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ).

لجاجت آن است که انسان بر سخن باطل یا طریقه نادرستى که بطلان آن بر او ثابت شده اصرار ورزد به گمان اینکه شخصیت خود را در انظار نشکند در حالى که اگر در این گونه موارد انسان در برابر حق تواضع کند و آن را پذیرا شود، اعتبار و آبروى او در انظار مردم بیشتر خواهد شد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

«إِیَّاکَ وَاللَّجَاجَةَ فَإِنَّ أَوَّلَهَا جَهْلٌ وَآخِرَهَا نَدَامَة; از لجاجت بپرهیز که آغازش جهل و نادانى و آخرش ندامت و پشیمانى است».(12)

در حدیثى دیگر از همین امام(علیه السلام) مى خوانیم:

«لا مَرْکَبَ أَجْمَحَ مِنَ اللَّجاجِ; مرکبى سرکش تر از لجاجت نیست».(13)

به راستى اگر کسى تنها وصایاى بیست و هفت گانه این بخش از وصیّت نامه را که با عباراتى کوتاه و پرمعنا ایراد شده بود در زندگى خود پیاده کند چه سعادتى نصیب او مى شود و اگر جامعه اى توفیق عمل به آن را یابد چه جامعه اى خوشبخت و سعادتمند خواهد بود.
پی نوشت ها:
۱.بحارالانوار، ج 65، ص 221.

۲.کنزالعمال، ح 43134.

۳. غررالحکم، 10818.

۴.غررالحکم، 10913.

۵.«مخاطر» کسى است که خود را به خطر مى افکند.

۶.ملک، آیه 2.

۷.روم، آیه 39.

۸.«مهین» به معناى پست و حقیر و ضعیف از ریشه «مهانة» گرفته شده است.

۹.«ظنین» به معناى شخص متهم، از ریشه «ظنّ» به معناى گمان گرفته شده و معناى اسم مفعولى دارد.

۱۰.«ساهل» امر از ریشه «مساهلة» به معناى مدارا کردن است.

۱۱.«تجمح» فعل مضارع از ریشه «جموح» به معناى سرکشى و چموشى است.

۱۲.بحارالانوار، ج 74، ص 69، ح 6.

۱۳.غررالحکم، ح 10643.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد