شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نامه سی و یکم بخش بیست و چهارم(ق۲)

متن: 

قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ، وَبَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ، بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ! وَظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ! إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً. رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً، وَالدَّاءُ دَوَاءً، وَرُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ، وَغَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ. وَإِیَّاکَ وَالاِتِّکَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکَى وَالْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ، وَخَیْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَکَ. 

ترجمه:  

به نیکوکاران و اهل خیر نزدیک شو تا از آنها شوى و از بدکاران و اهل شر دور شو تا از آنها جدا گردى. بدترین غذاها غذاى حرام است و ستم بر ناتوان زشت ترین ستم هاست. در آنجا که رفق و مدارا سبب خشونت مى شود خشونت مدارا محسوب خواهد شد; چه بسا داروها سبب بیمارى گردد و چه بسا بیمارى هایى که داروى انسان است، گاه کسانى که اهل اندرز نیستند اندرزى مى دهند و آن کس که (اهل اندرز است و) از او نصیحت خواسته شده خیانت مى کند.
از تکیه کردن بر آرزوها برحذر باش که سرمایه احمق ها است. عقل، حفظ و نگهدارى تجربه هاست و بهترین تجربه هاى تو آن است که به تو اندرز دهد.


بخش اول فایل صوتی


بخش دوم فایل صوتی


متن به صورت PDF


متن به صورت Word

شرح و تفسیر: 

در نهمین توصیه مى فرماید: 

 «به نیکوکاران و اهل خیر نزدیک شو تا از آنها شوى و از بدکاران و اهل شر دور شو تا از آنها جدا گردى»; (قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ، وَبَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ).اشاره به اینکه تأثیر مجالست و هم نشینى غیر قابل انکار است; همنشینى با بدان انسان را بدبخت و با نیکان انسان را خوشبخت مى سازد. 

 در قرآن مجید اشاره روشنى به این معنا شده است آنجا که مى فرماید: «(وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً * یا وَیْلَتى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً * لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِى وَکانَ الشَّیْطانُ لِلاِْنْسانِ خَذُولاً); به یاد آور روزى را که ستمکار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم * اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستى انتخاب نکرده بودم * او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه انسان را تنها و بى یاور مى گذارد».(1)
پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیث معروفى مى فرماید: «الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ وَقَرِینِهِ; انسان بر همان دینى است که دوست و رفیقش دارد».(2)
همین امر سبب مى شود که بهترین راه براى شناخت شخصیت انسانى پیچیده و ناشناخته نگاه به همنشینان او باشد، همان گونه که در حدیث امیر  مؤمنان على(علیه السلام) وارد شده است: «فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللهِ فَهُوَ عَلَى دِینِ اللهِ وَإِنْ کَانُوا عَلَى غَیْرِ دِینِ اللهِ فَلاَ حَظَّ لَهُ مِنْ دِینِ اللَّه; اگر حال کسى بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به همنشینان او نگاه کنید; اگر اهل دین الهى باشند او هم بر دین خداست و اگر بر  غیر دین الهى باشند او نیز بهره اى از دین ندارد».(3)
در دهمین توصیه مى فرماید: «بدترین غذاها غذاى حرام است»; (بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ).قرآن مجید کسانى را که اموال یتیمان را مى خورند به عنوان کسانى معرفى کرده که آتش مى خورند: (إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ ناراً).(4) بقیه غذاهاى حرام نیز بى شباهت به اموال یتیمان نیست; در روایات آمده است از جمله موانع استجابت دعا خوردن غذاى حرام است. قبلاً به این حدیث نبوى اشاره کردیم.
امام(علیه السلام) در یازدهمین توصیه مى فرماید: «ستم بر ناتوان زشت ترین ستم است»; (وَظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ).زیرا او قادر بر دفاع از خویشتن نیست. 

 مرحوم کلینى در کتاب کافى از امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند:  

«لَمَّا حَضَرَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی(علیه السلام) حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَبِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَظُلْمَ مَنْ لاَ یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلاَّ اللهَ; 

 هنگامى که پدرم در آستانه رحلت از دنیا بود مرا به سینه خود چسبانید و فرمود این سخنى است که پدرم در آستانه وفات (شهادت) سفارش کرد و او از پدرش (امیر  مؤمنان على(علیه السلام)) نقل فرمود: که بپرهیز از ستم کردن بر کسى که یار و یاورى جز خدا ندارد».(5)
البتّه ظلم درباره همه کس قبیح است; ولى اگر کسى مثلا به ثروتمندى ظلم کند و مقدارى از مال او را ببرد، گرچه کار خلافى کرده، لطمه زیادى بر او وارد نمى شود به خلاف آن کس که از فقیرى مالى ببرد.
در دوازدهمین توصیه مى فرماید:  

«در آنجا که رفق و مدارا سبب خشونت مى شود خشونت مدارا محسوب خواهد شد; چه بسا داروهایى که سبب بیمارى گردد و بیمارى هایى که داروى انسان است»; (إِذَا کَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً(6) کَانَ الْخُرْقُ. رِفْقاً رُبَّمَا کَانَ الدَّوَاءُ دَاءً، وَالدَّاءُ دَوَاءً).اصل و اساس در برنامه هاى زندگى، نرمش و مداراست; ولى گاه افرادى پیدا مى شوند که از این رفتار انسانى سوء استفاده کرده بر خشونت خود مى افزایند در مقابل این افراد خشونت تنها طریق اصلاح است. جمله بعد در واقع به منزله علت براى این جمله است، زیرا مواردى پیدا مى شود که دوا، درد را فزون تر مى سازد و تحمل درد، دوا محسوب مى شود همان گونه که شاعر گفته است:
هر کجا داغ بایدت فرمود *** چون تو مرهم نهى ندارد سود
اشاره به اینکه زخم هایى است که تنها درمان آن در گذشته داغ کردن و سوزاندن بود، به یقین در آنجا مرهم نهادن بیهوده و گاه سبب افزایش بیمارى است و به عکس گاه بیمارى هایى عارض انسان مى شود که سبب بهبودى از بیمارى هاى مهم ترى است.
در سیزدهمین توصیه مى فرماید: 

 «و گاه کسانى که اهل اندرز نیستند اندرزى مى دهند و آن کس که (اهل اندرز است و) از او نصیحت خواسته شده خیانت مى کند»; (وَرُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ النَّاصِحِ، وَغَشَّ(7) الْمُسْتَنْصَحُ(8)).اشاره به اینکه همیشه نباید به سخنان کسانى که اهل نصیحت نیستند بدبین بود; گاه مى شود از آنها سخن حکمت آمیز و ناصحانه اى صادر مى گردد و به عکس، خیرخواهان نصیحت گو، گاه از روى خطا و حسادت و عوامل دیگر در نصیحت خود خیانت مى کنند، بنابراین همیشه نباید به آنها خوش بین بود و در  هر دو صورت حکم عقل را باید به کار گرفت و از قراین به درستى و نادرستى اندرز اندرزگویان پى برد.
مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار حدیث معروف جالبى در این زمینه نقل مى کند که پس از پایان طوفان نوح، شیطان در برابر حضرت نوح(علیه السلام) ظاهر شد و گفت: خدمت بزرگى به من کردى و حقى بر من دارى مى خواهم جبران کنم.  

نوح(علیه السلام) به او گفت: من بسیار ناراحت مى شوم که من خدمتى به تو کرده باشم بگو چیست؟ گفت: آرى تو نفرین کردى و قومت را غرق نمودى اکنون کسى باقى نمانده که من او را گمراه کنم و مدتى استراحت مى کنم تا جمع دیگرى به وجود آیند و به گمراه ساختن آنها بپردازم نوح گفت: چه خدمتى به من مى خواهى بکنى (در بعضى از روایات دیگر آمده است که نوح حاضر به پذیرش از او نبود ولى از سوى خداوند خطاب آمد: گرچه کار او شیطنت است ولى در اینجا راست مى گوید، بپذیر)(9); شیطان گفت: «اذْکُرْنِی فِی ثَلاَثِ مَوَاطِنَ فَإِنِّی أَقْرَبُ مَا أَکُونُ إِلَى الْعَبْدِ إِذَا کَانَ فِی إِحْدَاهُنَّ اذْکُرْنِی إِذَا غَضِبْتَ وَاذْکُرْنِی إِذَا حَکَمْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ اذْکُرْنِی إِذَا کُنْتَ مَعَ امْرَأَة خَالِیاً لَیْسَ مَعَکُمَا أَحَدٌ; در سه جا مراقب من باش که من در این سه مورد به بندگان خدا از همیشه نزدیک ترم: هنگامى که خشمگین شوى مراقب من باش و هنگامى که در میان دو نفر قضاوت مى کنى (باز هم) مراقب من باش و هنگامى که با زنى در خلوتگاهى که شخص دیگرى در آنجا نباشد همراه شوى در آنجا نیز مراقب من باش».(10) این در واقع یکى از مصادیق روشن کلام مولا امیر  مؤمنان است.
در چهاردهمین توصیه مى فرماید: 

 «از تکیه کردن بر آرزوها برحذر باش که سرمایه احمق هاست»; (وَإِیَّاکَ وَالاِتِّکَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکَى(11)).منظور از «مُنى; آرزوها» آرزوهاى دور و دراز است که به خیالات شبیه تر است و آنها که گرفتار این گونه آرزوها مى شوند، نیروهاى فعال خود را بیهوده هدر مى دهند و سرانجام به جایى نمى رسند. از سوى دیگر تکیه بر این گونه آرزوها تمام فکر و عمر انسان را به خود مشغول مى دارد و از پرداختن به معاد باز مى دارد.
این همان چیزى است که در حدیث معروفى که هم از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده و هم از امیر  مؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه، فرمودند: 

 «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الاَْمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأَمَّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَة; اى مردم چیزى که بر شما مى ترسم دو چیز است: پیروى از هواى نفس و آرزوهاى دور و دراز، چرا که پیروى از هواى نفس شما را از حق باز مى دارد و آرزوهاى دور و دراز آخرت را به فراموشى مى سپارد».(12)
در پانزدهمین توصیه مى فرماید:  

«عقل، حفظ و نگهدارى تجربه هاست»; (وَالْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ).اشاره به اینکه هنگامى که تجربه ها جمع آورى شود با توجّه به اینکه «حُکْمُ الاْمْثالِ فیما یَجُوزُ وَفیما لایَجُوزُ واحِدٌ; حوادث مشابه نتیجه مشابه دارند» و حدیث معروف «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یُلْدَغُ مِنْ جُحْر مَرَّتَیْنِ; انسان با ایمان از یک سوراخ دوبار گزیده نمى شود»(13) سبب مى شود که انسان، راه صحیح را در برخورد با حوادث آینده پیدا کند و از تجربیات پیشینیان درس بگیرد و از زیان هاى ناشى از خطاها رهایى یابد.
بسیارى از قواعد کلى عقلى از همین تجربیات جزئى برگرفته شده (طبق قاعده استقراى منطقى) البتّه این تجربه ها گاه مربوط به خود انسان است و گاه از  تجربه هاى دیگران استفاده مى کند که این به اصطلاح «نُورٌ عَلى نُور» است و به همین دلیل مدیرانِ مدبر به مطالعه تاریخ پیشینیان اهمّیّت فراوان مى دهند.
کوتاه سخن اینکه انسان اگر تجارب خویش را حفظ کند و از تجارب دیگران نیز استفاده کند، هم مى تواند در موارد مشابه، گرفتار خطا نشود و هم قانونى کلى از موارد جزئى تهیه کند که براى خودش و دیگران در همه شئون زندگى مفید و سودمند باشد.
در نامه 78 تعبیر شدیدترى در این زمینه آمده است مى فرماید: 

 «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَالتَّجْرِبَة; بدبخت کسى است که از عقل و تجربیات خود سود نبرد».
در شانزدهمین توصیه مى فرماید: 

 «بهترین تجربه هاى تو آن است که به تو اندرز دهد»; (وَخَیْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَکَ).اشاره به اینکه تجربه ها گاه سود مادى مى آورد و گاه سود معنوى و بهترین تجربه ها آن است که داراى سود معنوى باشد.
در کلمات قصار امام(علیه السلام) آمده است:  

«لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَکَ; آنچه از مال تو از دست برود ولى باعث اندرز و بیدارى تو شود در واقع از دست نرفته است».(14)
پی نوشت ها:1. فرقان، آیات 27-29.
2. کافى، ج 2، ص 375، ح 3.
3.بحارالانوار، ج 71، ص 197، ح 31.
4.نساء، آیه 10 .
5. کافى، ج 2، ص 331، ح 5.
6.«خُرْق» به معناى خشونت به خرج دادن (ضد رفق و مدارا کردن.)
9.بحارالانوار، ج 11، ص 288، ح 10.
10.همان مدرک، ص 318، ح 20.
11.«نَوْکى» جمع «انوک» بر وزن «ابتر» به معناى شخص احمق و نادان است.
12.نهج البلاغه، خطبه 42 و در بحارالانوار، ج 2، ص 35، ح 37 نیز از با کمى تفاوت از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.
13.بحارالانوار، ج 19، ص 345.
14.نهج البلاغه، کلمات قصار، 196.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد