شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نامه سی و یکم بخش بیست و دوم

متن:رُوَیْداً یُسْفِرُ الظَّلاَمُ، کَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ الاَْظْعَانُ، یُوشِکُ مَنْ أَسْرَعَ أَنْ یَلْحَقَ! وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ مَنْ کَانَتْ مَطِیَّتُهُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ، فَإِنَّهُ یُسَارُ بِهِ وَإِنْ کَانَ وَاقِفاً، وَیَقْطَعُ الْمَسَافَةَ وَإِنْ کَانَ مُقِیماً وَادِعاً. ترجمه:آرام باش (و کمى صبر کن) که به زودى تاریکى برطرف مى شود (و حقیقت آشکار مى گردد) گویا این مسافران، به منزل رسیده اند (و پایان عمر را با چشم خود مى بینند.) نزدیک است کسى که سریع حرکت مى کند به منزلگاه (مرگ) برسد.
پسرم بدان آن کس که مرکبش شب و روز است، او را مى برند و در حرکت است، هرچند خود را ساکن پندارد و پیوسته قطع مسافت مى کند، گرچه ظاهراً ایستاده است و استراحت مى کند.


از این جا بشنوید.


متن به صورت PDF

متن به صورت WORD

شرح و تفسیر
 آنها که بر مرکب شب و روز سوارند
امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه بار دیگر به فرزند دلبندش درباره مرگ
و پایان عمر هشدار مى دهد و مى فرماید: «آرام باش (و کمى مهلت بده) که
به زودى تاریکى برطرف مى شود (و حقیقت آشکار مى گردد)»; (رُوَیْداً(1) یُسْفِرُ(2) الظَّلاَمُ).
منظور از ظلام (تاریکى) در اینجا جهل به حال دنیاست که بعضى از بى خبران آن را گویى پایدار مى پندارند; ولى چیزى نمى گذرد که مرگ با قیافه وحشتناکش، خود را نشان مى دهد.
آن گاه امام(علیه السلام)، اهل این جهان را به مسافرانى تشبیه کرده که به سوى سرمنزل مقصود در حرکتند مى فرماید: «گویا این مسافران به منزل رسیده اند (و پایان عمر را با چشم خود مى بینند)»; (کَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ الاَْظْعَانُ(3)).
سپس مى افزاید: «نزدیک است کسى که سریع حرکت مى کند به منزلگاه (مرگ) برسد»; (یُوشِکُ(4) مَنْ أَسْرَعَ أَنْ یَلْحَقَ).
منظور از «مَنْ أَسْرَعَ» همه انسان ها هستند نه گروه خاصى، زیرا همه با سرعت به سوى سرمنزل نهایى که همان پایان زندگى است مى رسند.
امام(علیه السلام) تشبیه جالبى درباره مردم جهان مى کند و مى فرماید: «پسرم بدان آن کس که مرکبش شب و روز است او را مى برند و در حرکت است، هرچند خود را ساکن پندارد و پیوسته قطع مسافت مى کند، گرچه ظاهراً ایستاده است  و استراحت مى کند»; (وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ مَنْ کَانَتْ مَطِیَّتُهُ(5) اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ، فَإِنَّهُ یُسَارُ بِهِ وَإِنْ کَانَ وَاقِفاً، وَیَقْطَعُ الْمَسَافَةَ وَإِنْ کَانَ مُقِیماً وَادِعاً(6)).
اشاره به اینکه حرکت به سوى پایان عمر حرکتى اجبارى است نه اختیارى; دست تقدیر پروردگار همه را بر مرکب راهوار زمان سوار کرده و چه بخواهند یا نخواهند با سرعت آنها را به سوى نقطه پایان مى برد، هرچند غافلان از آن بى خبرند.
تعبیرهاى دیگرى در سایر کلمات امام(علیه السلام) در این زمینه دیده مى شود از جمله مى فرماید: «أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْب یُسَارُ بِهِمْ وَهُمْ نِیَامٌ; اهل دنیا همانند سوارانى هستند که مرکبشان را به پیش مى برند و آنها در خوابند».(7) در جاى دیگر مى فرماید: «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ; نفس هاى انسان هر بار گامى به سوى سرآمد زندگى است».(8) در حدیث دیگرى از امیر  مؤمنان(علیه السلام)مى خوانیم: «إنّ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ یَعْمَلانِ فِیکَ فَاعْمَلْ فیهِما وَیَأْخُذانِ مِنْکَ فَخُذْ مِنْهُما; شب و روز در تو اثر مى گذارند (و از عمر تو مى کاهند) تو هم در آنها از خود اثرى بگذار و کارى کن; آنها از تو چیزى مى گیرند تو هم چیزى از آنها بگیر».(9)
ابن ابى الحدید در اینجا داستان جالبى از یکى از اساتید خود نقل مى کند مى گوید: ابوالفرج محمد بن عباد (رحمه الله) از من خواست که این وصیّت نامه را براى او بخوانم و در آن روز من جوان کم سن و سالى بودم آن را از حفظ براى او خواندم هنگامى که به این بخش از وصیّت نامه رسیدم استادم فریادى کشید و به زمین افتاد در حالى که کسى بود که به این زودى تحت تأثیر واقع نمى شد.(10)
 نکته: مسافران جهان دیگر!
در تعبیرات امام(علیه السلام) در این فقرات، انسان ها به مسافرانى تشبیه شده اند که بر مرکبى تندرو سوارند و این مرکب آنها را به سوى منزلگاه نهایى پیش مى برد. شک نیست که گروهى از این مسافران در ایستگاه هاى وسط راه پیاده مى شوند و گروه دیگرى به راه خود همچنان تا پایان عمر طبیعى ادامه مى دهند و عجب اینکه هیچ کس نمى داند در کدام ایستگاه او را پیاده مى کنند.
دو چیز این سفر مسلم است: بدون اختیار بودن آن و اینکه پایان مقررى دارد. گروهى این سفر را در حال خواب مى پیمایند و عدّه اى بیدارند و بعضى گاه خواب و گاه بیدار; آنها که بیدارند پس از پیاده شدن نعمت ها و برکات فراوانى که در هر ایستگاه موجود است و به آن نیاز دارند تهیه مى کنند و آنها که در خوابند و یا موقعیت خود را نمى دانند به مفهوم «اَلنّاسُ نِیامٌ إذا ماتُوا انْتَبِهُوا»(11) دست خالى به مقصد مى رسند.
انبیا و رسولان الهى مأمورانى هستند که پیوسته در مسیر راه به مسافران هشدار مى دهند و بر خواب آلودگان فریاد مى زنند که برخیزید و از توقفگاه هاى وسط راه آنچه نیاز دارید برگیرید، چرا که وقتى به مقصد رسیدید در آنجا تهیه وسائل مورد نیاز ابداً امکان ندارد و از آن مهم تر اینکه بازگشت در این مسیر نیز ممکن نیست.
گروهى این سخنان را باور مى کنند و از جان و دل مى پذیرند و گروهى انکار مى کنند یا ناباورانه به آن گوش مى دهند و هنگامى که به مقصد رسیدند به واقعیّت تمام آن سخنان پى مى برند و فریاد واحسرتاه سر مى دهند و نعره (یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَلا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنین) از آنها شنیده مى شود; ولى چه سود؟(12)
پی نوشت ها:
1 . «رُویداً» از ریشه «رود» بر وزن «عَود» در اصل به معناى رفت و آمد و تلاش براى انجام چیزى توأم با ملایمت است. این واژه معناى مصدرى دارد و توأم با تصغیر است; یعنى مختصر مهلتى بده علت منصوب بودن رُویداً آن است که مفعول مطلق براى فعل محذوفى است، گویا در اصل چنین گفته مى شود: «اَمْهِلْ اِمْهالاً قَلِیلاً».
2 . «یُسْفِر» از ریشه «سفر» بر وزن «فقر» به معناى باز کردن پوشش و کشف حجاب است، لذا به زنان بى حجاب «سافرات» گفته مى شود و در مورد طلوع صبح این تعبیر به کار مى رود گویى صبح نقاب از چهره برمى گیرد و مى درخشد. باید توجّه داشت که ظلام فاعل است و در واقع حقیقت به موجودى نورانى تشبیه شده که تاریکى جهل آن را پوشانیده و نقاب آن سرانجام کنار مى رود.
3 . «اَظعان» گاه جمع «ظعینة» به معناى هودج یا تخت روانى است که به هنگام سفر بر آن سوار مى شدند و فرا رسیدن هودج ها به معناى فرا رسیدن مسافران است.
4 . «یُوشَک» از ریشه «وَشْک» بر وزن «اشک» به معناى تند رفتن گرفته شده است، بنابراین مفهومش این است که به زودى فلان امر تحقق مى یابد (صحیح آن یوشِک با کسر شین است و گاه با فتح شین گفته مى شود).
5 . «مَطیّة» از ریشه «مطو» بر وزن «عطف» به معناى جدیت و نجات در سیر است.
6 . «وادع» به معناى کسى است که ساکن و آرام است، از ریشه «وداعة» به معناى سکون و آرامش گرفته شده است.
7 . نهج البلاغه، کلمات قصار، 64.
8 . همان مدرک، 74.
9 . غررالحکم، ح 2789.
10 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 91.
11 . بحارالانوار، ج 4، ص 43 .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد