شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نهج البلاغه در فضای مجازی

تا اطلاع ثانوی درس نهج البلاغه تعطیل است.

شرح و تفسیر نامه سی و یکم نهج البلاغه بخش بیست و سوم(ق دوم)

متن:
وَإِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ. وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَکُونَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اللهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ، فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ، وَآخِذٌ سَهْمَکَ، وَإِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَأَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَإِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْهُ.
ترجمه:
بپرهیز از اینکه مرکب هاى طمع، تو را با سرعت با خود ببرند و به آبشخورهاى هلاکت بیندازند و اگر بتوانى که میان تو و خداوندت، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنین کن، زیرا تو (به هر حال) قسمت خود را دریافت مى کنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار کمى که از سوى خداوند به تو برسد با ارزش تر است از مقدار زیادى که از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت ها (حتى آنچه از سوى مخلوق مى رسد) از ناحیه خداست.


صدا را از این جا بشنوید.


متن به صورت PDF


متن به صورت WORD


شرح و تفسیر:
 امام(علیه السلام) در پنجمین توصیه مهم خویش خطاب به فرزندش مى فرماید:

«و بپرهیز از اینکه مرکب هاى طمع، تو را با سرعت با خود ببرند و به آبشخورهاى هلاکت بیندازند»; (وَإِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ(1) بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ(2) الْهَلَکَةِ.

امام(علیه السلام) در اینجا موارد طمع را به منزله مرکب هاى سرکشى گرفته که اگر انسان بر آن سوار شود اختیار را از او ربوده و به پرتگاه مى کشانند و تعبیر به «مَناهِلَ الْهَلَکَةِ; آبشخورهاى هلاکت» اشاره لطیفى به این حقیقت است که انسان به سراغ آبشخور براى سیراب شدن مى رود ولى آبشخورى که با مرکب طمع به آن وارد مى شود نه تنها سیراب نمى کند،بلکه آبى نیست و به جاى آن هلاکت است.
بارها در زندگى خود آزموده ایم و تاریخ نیز گواه صدق این حقیقت است که افراد طماع گرفتار شکست هاى سختى در زندگى شده اند، زیرا طمع، چشم و گوش انسان را مى بندد و به او اجازه نمى دهد راه را از بیراهه و محل نجات را از پرتگاه بشناسد، بلکه مى توان گفت غالب کسانى که در مسائل تجارى و مانند آن گرفتار ورشکست نهایى مى شوند، عامل اصلى آن طمع آنها بوده است.
شبیه این معنا حدیث پرمعنایى است که از امام صادق(علیه السلام) در بحارالانوار نقل شده است مى فرماید:

«الطَّمَعُ خَمْرُ الشَّیْطَانِ یَسْتَقِی بِیَدِهِ لِخَوَاصِّهِ فَمَنْ سَکِرَ مِنْهُ لاَ یَصْحُو إِلاَّ فِی أَلِیمِ عَذَابِ اللهِ أَوْ مُجَاوَرَةِ سَاقِیه; طمع، شراب شیطان است که با دست خود به خواص خود مى نوشاند و هرکس از آن مست شود جز در عذاب الهى یا در کنار ساقیش (شیطان) هوشیار نمى شود».(3)

در حدیث دیگرى از رسول خدا مى خوانیم:

«اَلطَّمَعُ یُذْهِبُ الْحِکْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ; طمع حکمت و تدبیر را حتى از دل دانشمندان بیرون مى برد».

در حدیثى دیگر از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم:

«مَا هَدَمَ الدِّینَ مِثْلُ الْبِدَعِ وَلاَ أَفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَع; چیزى مانند بدعت ها دین را ویران نمى سازد و چیزى بدتر از طمع براى فاسد کردن انسان نیست».(4)

آن گاه در ششمین و آخرین توصیه خود در این بخش از وصیّت نامه مى فرماید:

«و اگر بتوانى که میان تو و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنین کن، زیرا تو (به هر حال) قسمت خود را دریافت مى کنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار کمى که از سوى خداوند به تو برسد با ارزش تر است از مقدار زیادى است که از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت ها (حتى آنچه از سوى مخلوق مى رسد) از ناحیه خداست».

 (وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَکُونَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اللهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ، فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ، وَآخِذٌ سَهْمَکَ، وَإِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَأَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَإِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْهُ).

امام(علیه السلام) در این دستور بر این نکته اخلاقى مهم تکیه مى کند که انسان تا مى تواند نباید زیر بار منت مردم باشد، بلکه باید با نیروى خود و اعتماد به توان خویشتن سهم خود را از مقدرات الهى به دست آورد و اگر از این طریق به سهم کمترى برسد از آن بهتر است که از طریق مردمى که منت مى گذارند به سهم بیشترى نایل شود. در واقع این سهم کمتر با توجّه به حفظ کرامت و شخصیت و مقام انسان، از آن سهم بیشتر افزون تر است، زیرا در آنجا شخصیت و ارزش والاى انسان خرج مى شود; چیزى که بهایى براى آن نمى توان قایل شد.
گرچه عبارت امام(علیه السلام) در اینجا مطلق است و تفاوتى میان کسانى که با آغوش باز خواسته انسان را استقبال مى کنند حتى پدر و فرزند و برادر همه را شامل مى شود; ولى روشن است که منظور امام(علیه السلام) آنجاست که شخصیت انسان با سؤال خدشه دار شود و آمیخته با ذلت یا منّتى باشد.
شاهد این سخن حدیثى است که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده:

«قَالَ یَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَر(علیه السلام) لاَ تَقُلْ هَکَذَا وَلَکِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یَسْتَغْنِی عَنْ أَخِیهِ; روزى شخصى در محضر آن حضرت به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا من را از همه خلق خود بى نیاز کن امام(علیه السلام) فرمود این گونه دعا نکن; ولى بگو خداوندا ما را از بدان خلقت بى نیاز کن، زیرا هیچ انسان باایمانى از کمک و یارى برادرش بى نیاز نیست».(5)

در حدیث دیگرى از امام امیر  مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم که به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود:

«یَا بُنَیَّ إِذَا نَزَلَ بِکَ کَلَبُ الزَّمَانِ وَقَحْطُ الدَّهْرِ فَعَلَیْکَ بِذَوِی الاُْصُولِ الثَّابِتَةِ الْفُرُوعِ النَّابِتَةِ مِنْ أَهْلِ الرَّحْمَةِ وَالاِْیثَارِ وَالشَّفَقَةِ فَإِنَّهُمْ أَقْضَى لِلْحَاجَاتِ أَمْضَى لِدَفْعِ الْمُلِمَّات; فرزندم هنگامى که سختى هاى زمان و کمبودهاى دوران دامان تو را گرفت از کسانى کمک بخواه که داراى ریشه هاى ثابت خانوادگى و شاخه هاى پربارند; آنهایى که اهل رحمت و ایثار و شفقت هستند، چرا که آنها در قضاى حوایج سریع تر و در دفع مشکلات مؤثرترند».(6)

 به بیان دیگر بسیار مى شود که انسان شخصا قادر بر انجام کارى است; ولى تنبلى مى کند و از دیگران کمک مى خواهد و کَلّ بر آنها مى شود این کار مذموم و نکوهیده است; ولى مواردى هست که کارها بدون تعاون دیگران انجام نمى شود. کمک گرفتن اشکالى ندارد، زیرا زندگى انسان همواره آمیخته با تعاون است.
جمله «وَإنْ کانَ کُلٌّ مِنْهُ» در واقع اشاره به توحید افعالى خداست و آن اینکه به فرض که انسان از دیگران کمک بگیرد (آنجا که نباید بگیرد) و به او کمک کنند باز هم اگر دقت کنیم همه اینها از سوى خداست، زیرا انسان خودش چیزى ندارد که به دیگرى بدهد آنچه دارد از سوى خدا دارد و آنچه به دست آورده با نیروى خداداد به دست آورده است.
مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود ذیل این توصیه امیر  مؤمنان(علیه السلام)سخن کوتاه و پرمعنایى از شیخ محمد عبده، عالم معروف مصرى به این مضمون نقل مى کند که هیچ سخنى در دل انسان از این سخن اثربخش تر نیست، سخنى که به سبب قوّت در تأثیر و اصابت به حق خواننده باایمان را فورا از دنیا (و مردم دنیا) برمى کَند (و تمام توجّه او را به سوى خدا مى برد.)
پی نوشت ها:
1. «تُوجِفُ» از ریشه «ایجاف» به معناى با سرعت حرکت کردن و تاختن گرفته شده و ریشه اصلى آن «وَجْف» بر وزن «حذف» به معناى حرکت کردن سریع است. با توجّه به اینکه در عبارت بالا با «باء» متعدى شده به معناى به سرعت راندن است.
2. «مَناهل» جمع «مَنْهل» به معناى آبشخور است.
3.بحارالانوار، ج 70، ص 169، ح 6.
4.همان مدرک، ج 75، ص 92، ح 98.
5.بحارالانوار، ج 75، ص 172، ح 5.
6. همان مدرک، ج 93، ص 159، ح 38.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد